سرآغاز
سرآغاز دفتر به نام خدای - جهان دار جاوید هستی فزای
سپاس فراوان به دادار پاک -همان آفریننده ی آب و خاک
گذارنده ی لاجوردین سپهر -درخشان براو اختروماه ومهر
خداوند پندارو گفتار نیک - نگهبان با فر کردار نیک
ازو سفره ی جمله هریک بجای -وزو روزی مور وماهی روای
به اندازه گر بیش وگرکم بود -ازو آنچه مارا فراهم بود
زاوج فلک تا به دریا میان -همه یک دل اوراستایش کران
چه باشد به ازنام رب جلیل -خداوند عیسی و نوح و خلیل
که گردد سرآغاز آثارمن -صفابخش آثارواشعار من
چونبود مرا توشه ای از کمال - که شعرم بماند بری اززوال
دهم جلوه با نام تو ای اله - که هرگز نگردد به دوران تباه
به نام تو آغاز دفتر کنم - وزآن برگ کاغذ به از زر کنم
خدایا تویی نوردنیای ما - تویی روشنی بخش جان های ما
درخشنده خورشید تابان زتوست - شکوهنده گردون گردان ز توست
نباشد مرا دردل ای مهربان - به جز عشق ات ازمهر دیگر نشان
نپیچم سرازامرو فرمان تو - نسوزم جزاز عشق سوزان تو
کجاسرگزارم پی بندگی - کز آن پس نیفتم به شرمندگی
نه هر درسزاوار سر سودن است - نه هر ره سزاوار پیمودن است
که جزدرگه ات جمله گمراهی است - گدایی به درگاه تو شاهی است
مرا آن که مولا و سرور بود - علی آن که شایسته رهبر بود
چه شیوا به درگاهت ای بی زوال- الف قامتش را چو می کرد دال
زاعماق جانش به صد شوق و شور- همی گفت کای بی نیاز غفور
نه از ترس دوزخ ستایم ترا - که دارم روان از پلیدی جدا
نه چشم طمع بر بهشتم بود - که دانم خود آن سرنوشتم بود
ازآن رو تو معبود جان منی -که شایسته ی این پرستیدنی